سلام به همه نیمدونم از چی بگم و از کجا بگم ،دلم یه دنیا گرفته دلم عجیب گرفته است خستم از همه چیز و همه کس همش بد بیاری همش مرگ همش از دست دادن همش تنهایی (خستم
از این کوبر این کویر کور و پیر این هبوت بی دلیل این ثبوت نا گزیر ، اسما ن بی هدف باد های بی طرف ابرهای سر به راه بید های سر به زیر ......)
روز 16 خرداد به طرف بهش زهرا رفتم برای دوست و برادری عزیز که همیشه یادش برام جاودان است واین شنبه هم برای دوست دیگری که خود هم سن من بود رفتم برای فاطمه ای رفتم که 9 سال میشناختمش باهاش رفیق صمیمی بودم بگزریم از بدی هایی که به من کرده بود ولی حقش مرگ نبود عجیب است که خدا وقتی بخواد ببره بی دلیل هم میبره فاطمه 21 ساله سکته کرد و از پیش منه رویا و خانوادش رفت فاطمه را هم مثل عزیزان که از دستشان دادم یا میدهم راهی خانه ابدی کردیم این جند روز بد جور دلم گرفت و گریه کردم یاد خاطره هایی که باهاش داشتم افتادم مثل یه روزه رفتن شمالمون و کلی خاطره دیگه اخه فاطمه هم مثل من عکاس بود جاش و خاطرش برایم خیلی خالیه خیلی خالیه میخواستیم اگه بشه باهم یه کویر هم بریم ولی اون رفت و من و تنها گذاشت این روزها بهم خلی سخت میگزره خانوادم هم پیشم نیستن نمیدونم باید چه جوری با بعضی مسایل کنار بیام نمیدنم به قوله یه دوستی که میگفت:رویا تو هنوز خیلی بچه ای راست میگفت من هنوز خیلی بچم خیلی از چیزها و واقعیت هارا نیمتوانم درک کنم نمیتونم بفهمم ولی تنهایی و دل گرفتم و خوب میتونم بفهمم میدونم که دل و دماغ درستی ندارم میدونم که حوصله هم ندارم میدونم که خیلی وقته دست به دوربین نبردم میدونم که به عنوان عکاس میرم تو خیابون ها و تظاهرات ولی عکسی نمیگرم و با دلی شکسته و درب و داغون بر میگردم خونه میدونم که خیلی وقته از مامان بابم خبر ندارم میدونم که خانوادم فیلا دارن من و نتبیه میکنن برای کار های گذشتم میدانم که شدید بهشون نیازدارم میدونم که تو بدترین شرایطی تنهام کذاشتن میدونم که همه چیز بهم ریخته میدونم که دیگه اون رویای شاد یه چند وقتیه دیگه شاد نیست دیکه از عکساش خبری نیست دیگه از لبخندش و انرژیش خبری نیست میدونم که خیلی ها بهم گفتن که نرم تو کار سیاست و این بازیها ولی من گوش نکردم تاوانش و چوبشم خودم خوردم(خودم گردم که لعنت به خودم باد)ولی پشیمون نیستم که رفتم بیرون و شعار دادم و اعتراض کردم اخه منه ایرانی که ادعای ازادی میکنیم رفتم و رای دادم ولی بعدش یه چیزه دیگه دیدم مثل خیلی از هم وطنام رگه غیرتم به جوش اومد هم راه این عزیزانه داغ دیده در انتخابات راهی خیابان ها شدم و شعار دادم حرف زدم کتک خوردم چشام سوخت پاهام درد گرفت زیاد ولی این درهاش شیرین بود ادم های زیادی تو خیابون دیدم که بی گناه مثل خودم مورد حمله قرار گرفتن یاد لحظه شهید شدن کامبیز در کوی دانشگاه اقتادم اون روزی که من و اون باهم رفتیم تا حقمون و بگیریم ولی همه اتفاقی افتاد به غیر از این که ما حقمون وبگیریم یا یاد لحظه ی شهید شدن ندا و ان مراسم امنیتی سر خاکش همه این ها دیدم و شنیدم ولی دم نزدم هم مرگ عزیزانم را هم نا عدالتی جامعه ام را هم مرگ کسانی که در راه حق قدم بر داشته بودن از همه این اتفاق ها نمیدوم چه درسی میشه گرفت ولی ناراختم و دلگیر که چرا هیچ چیزی سر جایش نیست
چرا مامان بابم حالا تو این موقعیت ها که بهشون نیاز دارن نیستن چرا فاطمه مرد چرا ایران بهم ریخت چرا هر روز ادم های بیگناهی مثل من و امثال من یا میمیرن یا کتک میخورن؟چرا هیچ کسو هیچ چیزی درست نیست؟
چرا ؟چرا؟چرا؟چرا؟
خدا تو که باید بدونی جواب چراهام و پس حداقل تو جوابم و بده
بیا هموطن همه با هم جدا از هر جبهه ای با هم باشیم ... باز هم می گویم برادرم و خواهرم برایت متاسفم ... برای آینده کشورم متاسفم ... و در آخر برای خودم که جوانیم به فنا رفت ... امیدم به فرداست برای فرزندانم ... نوادگانم ... به امید ایرانی سربلند ... پیروز ... موفق .... همه با هم سهم کوچکی در ایران آباد داشته باشیم ...
یه سر به وبلاگم بزن ضرر نمی کنی ...
شانس خودتونو هر ماه امتحان کنید
هر ماه قرعه کشی و مسابقه
مفته پس بجنبید
در این سایت حتما ثبت نام کنید سایت جدید کسب درامد ایرانی با مسابقه ۱۰۰۰۰۰۰تومانی
2000تومان جایزه عضویت که 5شنبهمون هفته به حساب شما واریز میشه
و انواع روشهای کسب درامد
۵۰ درصد فروش محصولات متعلق به شماست همچنین ۲۵ درصد طراحی سایت
از همه مهم تر ۱۰۰۰۰۰۰تومان پول نقد