از غم دوست در این میکده فریاد کشم دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست که برش شکوه برم ، داد ز بیداد کشم شادیم داد ،غمم داد و جفا داد و وفا با صفا منت آنرا که به من داد ،کشم عاشقم ، عاشق روی تو ، نه چیز دگری بار هجران و وصالت به دل شاد کشم در غمت ای گل وحشی من ای خسرو من جور مجنون ببرم ، تیشه فرهاد کشم مردم از زندگی بی تو ، که با من هستی طرفه سری است که باید بر استاد کشم سالها می گذرد ، حادثه ها می آید انتظار فرج از نیمه خرداد کشم امام خمینی(ره)
شاید بگید آدم برای گذشته هاش دلتنگی میکنه نه برای
روزی که هنوز نیومده . من کاملا موافقم اما منظور من فردایی نیست که
نیومده , من فردا و فرداهایی رو میگم که گذشته ... وتمام شده...
روز هایی که کلی برنامه ریزی براشون انجام داده بودیم . و انتظار رسیدنشونو میکشیدیم.
و میخواستیم کارهای مفید کنیم ...اخلاقمونو تغییر بدیم ... بهتر باشیم
...به جایی که میخواستیم برسیم و خلاصه چیزی که میخواستیم بشیم... اینا
همون حرفایی بود که برای روز نیومده (فردا) میزدیم .
اما وقتی که فردا میومد دوباره همه چیز مثل دیروز میشد و انگار که هیج
تصمیمی نداشتیم برای خودمون... و همین طور روزها و فرداهای دیگه...
و اینطور بود که بزرگ شدیم .
بعضی هامون تو گذشته موندیم و حسرت کارهای نکرده و راههای نرفته ای رو
خوردیم که باید انجام میدادیم و میرفتیم ... و به جاش بیراهه رو انتخاب
کردیم .
بعضی دیگه هم بعد از کیش و مات شدن ; دوباره بازی درست تری رو با دقت و
پیش بینی کردن شروع کردیم تا اشتباههای گذشته رو جبران کنیم ...
...و بعضی دیگه هم (به خیال خودمون) فکر کردیم دیگه هیچی فایده
نداره...حتی جبران! اما یادمون رفت که " انسانی برنده ست که تو بازی زندگی
بعد از شکستش دوباره بلند شه و شروع کنه! شروع..."
...و اینطور می شه که آدم برای گذشته(فردای تموم شدش) دلتنگی میکنه که ای
کاش اون فرداها رو به خوبی تموم میکرد و زود تر به خواسته های خوب زندگیش
میرسید و "دوباره میگه هنوز هم دیر نیست! فردا های زیادی هست که هنوز
نیومده ! "
...و به خودمون میگیم : امروز فرداییست که دیروز منتظر آن بودی پس از دستش
نده تا همانند قبل افسوس بخوری و آن را بر باد رفته ببینی...هنوز فردایی
هست که از دستت نرفته!
پس این حرفو رسمی تر و عادلانه تر برای خودمون و تو گوش دیگران زمزمه می کنیم :
"راه فردا که در پیش داریم راه نرفته ی ماست آن را درست بپیماییم "
گرگها خوب بدانند، در این ایل غریب
گر پدر مرد، تفنگ پدری هسـت هنوز
گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
در گهواره چوبی پسری هست هنوز
آب اگر نیست نترسید، که در قافله مان
دل دریایی و چشمان تری هست هنوز
آن خس و خاشاک تویی
پست تر از خاک تویی
شور منم نور منم
عاشق رنجور منم
زور تویی کور تویی
هاله ی بی نور تویی
دلیر بی باک منم
مالک این خاک منم
اصلا ناامید نیستم...این کتک خوردنها،این سیاه و سبز پوشیدنها،این سوتها و بوقها و الله اکبر گفتن ها...اصلا ناامید نیستم. ما به خرداد پر از حادثه ...عادت داریم
منبع:http://www.amirsooki.blogsky.com/1388/03/26/post-166/
![]() عکاس=رویا عکاس
|
هیچ کس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما می گریخت چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست گاه بر روی زمین زل می زنم گاه بر حافظ تفال می زنم حافظ دیوانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم ... استاد احمد شاملو
خدایی با حال من این شعر خیلی جوره
خوب بالاخره با همه بالا و پایین شدن ها و تبلیغات نامزدها باز هم دکتر محمود احمدی نژاد برای 4 سال دیگر هم به سمت ریاست جمهوری در اومدن
هر چند رای بنده میرحیسن موسوی بود
خیابون های تهران به شدت شلوغه همه ریختن تو خیابون مردم از اون طرف هم پلیس های ضد شورش مثل خر مردم و میزنن و گاز اشک اور پرت میکنن انگار نه انگار که هم وطن هم هستیم
تو یه کوچه بن بست گیرمون میارن و مثل یه مشت ادم عقده ای تا میتونن میزننمون نمیگن بابا ما ها راه درو نداریم ولمون کنن که،نه بدتر از فاصله کم 3 تا گاز اشک اور پرت میکنه و تا میتونه با باتوم برقی میزننمون
تمام اموال عمومی مثل بانک ها رو تو میدان میرداماد اتیش زدن شیشه شکستن...
میدان هفت تیر-ولیعصر-میرداماد-ونک همه جا شلوغه همه جا داریم ما جوان ها کتک میخوریم اگه قراره این وضع ادامه پیدا کنه به نظر شما چی میشه؟
اصلا کار ما جوان ها به نتیجه میرسه؟یا فقط کتک و گاز اشک اور میخوریم هان؟
سلام جات همیشه و همه جا خالیه
امروز هم به رسم دل تنگی اومدم پیشت ولی با دوربین و کلی خاطره باز هم با هم حرف زدیم و تولدم و تبریک گفتی و ....
امیدوارم بتونیم راهی که شروع کردیم و به اتمام برسونیم همه با هم
مراقب خودت باش
رویا
مرگ زیباست دوست من
روزی پسر بچه از مادرش پرسید چرا گریه میکنی؟
مادر گفت چون من یک زنم
پسر گفت من که چیزی نفهمیدم
مادر در حالی که فرزندش را در آغوش گرفته بود گفت و هیچوقت نخواهی فهمید
چندی بعد پسر علت گریه بی دلیل مادر را از پدر پرسید
تمام زنان بی دلیل گریه میکنند این تمام جوابی بود که شنید
پسر کوچک رشد کرد و مردی شد اما هنوز متعجب بود از علت گریه زنان
در نهایت او دست به دامن خدا شدکه قطعا جواب بیشتر خواهد بود
وقتی خدا به درخواستش جواب داد
او پرسید خدایا چرا زنان اینقدر راحت گریه میکنند؟
خدا گفت وقتی من زن را آفریدم او می بایست بسیار بسیار خاص آفریده میشد
شانه های او را به اندازه ی کافی قوی آفریدم تا تحمل سنگینی جهان را داشته باشد
و در عین حال آنقدر لطیف تا آرامش بخش باشد
به او استواری دادم که نشان دهد می تواند بایستد هنگامی که همه کنار کشیدند
در او توانایی قرار دادم که از خانواده اش در برابر سختی ها و رنجها مراقبت کند بی آنکه شکایتی داشته باشد
به او احساسی دادم که به فرزندانش عشق بورزد حتی در زمانی که فرزندان بسیار رنجش می دهند
قدرتی به او دادم که در کنار شوهرش بایستدبا تمام اشتباهاتی که دارد به او کمک کند
و خردی که شوهر خوب را بشناسد کسی که همسر را آزار نخواهد دادو گهگاهی او را امتحان خواهد کرد تا توانایش را در حل مشکلات بسنجد و مطمًـ،ن شود که میتواند به او تکیه کند
و در آخر به او اشک دادم برای گریه
و آن چیزی است که فقط و فقط برای خود اوست
هنگامی که خواست از آن استفاده کند بی هیچ دلیلی و تفسیری
فهمیدی پسرم؟
پسرم زیبایی زن در لباسی که می پوشد نیست حتی به ژستی که میگیرد یا آرایشی که میکند
زیبایی زن باید در نگاه او باشد زیرا که راهی است به سوی قلبش
آنجا که اقا متگاه عشق است
۱- چرا مردها دارای وجدان پاکی هستند؟
به این دلیل که هیچ گاه از آن استفاده نمی کنند
2- چرا مردها همیشه خوشحالند؟
چون آدم های بی خیال فقط می خندند
3- چرا روانکاوی مردها خیلی سریع تر نسبت به خانم ها انجام می پذیرد؟
زیرا هنگامیکه زمان بازگشت به دوران کودکی فرا می رسد، مردها همان جا قرار دارند
4- اگر یک مرد و یک زن با هم از یک ساختمان 10 طبقه به پایین بیفتند کدامیک زودتر به زمین میرسد؟
خانم، چرا که آقا راه را گم می کند
5- شباهت آقایون با آگهی های بازرگانی چیست؟
شما نمی توانید یک کلمه از حرف های آنها را باور کنید و هیچ چیز برای زمانی بیش از 60 ثانیه دوام نمیآورد
6- ورزش کنار دریای آقایون چیست؟
هر موقع خانمی را در بیکینی می بینند شکم هایشان را تو می دهند
7- به یک مرد با نصف مغز چه می گویند؟
با استعداد
8- فرق بین نرخ اوراق بهادار با مردها در چیست؟
نرخ اوراق بهادار رشد می کند
9- خدا بعد از خلق مرد ها چه گفت؟
من می تونم کارمو بهتر از این انجام بدم
10- 2 دلیلی که مردها به مسائل کاری خود فکر نمی کنند
1- فکری ندارند 2- کاری ندارند
11- در آمریکا به یک مرد باهوش و با استعداد چه می گویند؟
توریست
12- اگر آقایون هم باردار می شدند آنوقت
خدمات پزشکی در مغازه های خواروبار فروشی هم ارائه می شد
13- آیا شنیده اید که مردی مدال طلای المپیک را از آن خود ساخت؟
او بعدا آنرا برنز رنگ کرد
14- یک وضعیت غیر قابل کنترل چیست؟
144 مرد در یک اتاق
15- برای درست کردن پاپ کُرن به چند مرد نیاز است؟
3 تا، یک نفر ماهیتابه را بر روی گاز نگه میدارد و دو نفر دیگر گاز را تکان میدهند تا گرما به تمام سطح ماهیتابه برسد
16- آقایون لباس هایشان را چگونه دسته بندی می کنند؟
کثیف و کثیف اما قابل پوشیدن
17- تنها یک مرد می تواند یک ماشین ارزان قیمت 2 میلیون تومانی بخرد و
یک سیستم صوتی 4 میلیون تومانی بر روی آن نصب کند
18- زمان با ارزش مردها در کنار همسرانشان چگونه می گذرد؟
ملافه را روی سرشان می کشند و می گویند تو خیلی نازی عزیزم
19- یک خانم 35 ساله به بچه دار شدن فکر می کند، یک مرد 35 ساله به چیزی فکر می کند؟
به قرار گذاشتن با بچه ها
20- شما به مردی که همه چیز دارد چه میدهید؟
زنی که به او نشان دهد چگونه می تواند از آنها استفاده کند
21- چرا عنکبوت های سیاه پس از جفت گیری، جفت خود را می کشند؟
به این خاطر که می خواهند قبل از شروع خرخر جلوی آنرا بگیرند
22- چرا مردان تنها در نیمی از زندگی خود با بحران مواجه هستند؟
زیرا آنها در تمام طول زندگی خود در دوران نوجوانی به سر می برند
23- آینده نگری یک مرد چگونه مشخص می شود؟
به جای یک بطری 2 بطری مشروب بخرد
24- رفتن به بار مجردها چه فرقی با رفتن به سیرک دارد؟
در سیرک کسی صحبت نمی کند
25- چرا مردها به دنبال خانمهایی هستند که هیچ گاه قصد ازدواج با آنها را ندارند؟
به همان دلیلی که آدمها ماشینی را دنبال می کنند که هیچ گاه نمی توانند در آن رانندگی کنند
26- شما با مرد مجردی که تصور می کند بهترین هدیه خدا نصیب او شده چه می کنید؟
او را مبادله می کنیم
27- چرا آقایون مجرد جذب خانم های با هوش می شوند؟
دو چیز مخالف نسبت به هم کشش دارند
28- شباهت آقایون با ماشین چمن زنی در چیست؟
هر دو خیلی سخت به کار می افتند، در هنگام کار سر و صدای زیاد ایجاد می کنند و حتی نیمی از وقت را هم نمی توانند به درستی کار کنند
29- نازکترین کتاب دنیا چه نام دارد؟
چیزهایی که مردان در مورد زنان می دانند
پست ایران عشق
هر کس می پرسد از من در چه حالی؟ در چه کاری؟
تو که اهل روزگاری خبر تازه چه داری؟
میبینن اما می پرسند
چه سوال خنده داری چی بگم
وقتی هیچکس ما رو از ما نمی فهمه
حرفای نگفتنی ما رو کسی جزء خود ما نمی فهمه
غم ما دیدنی نیست
قصه ما شنیدنی نیست
بعضی حرفارو باید دید بعضی حرفا گفتنی نیست
وقتی جاده رو به هیچه پای رفتن نمی مونه
خبر تازه چه دارم؟؟خبر تازه چه داری؟
تو چرا باید بپرسی تو که اهل روزگاری
for everyone |
مثل رودی بستر این خاک را طی کرده ام تا بفهمم عاقبت در جستجوی چیستم
پروفسور
مقابل کلاس فلسفه خود ایستاد و چند شی ، را روی میز گذاشت ....وقتی کلاس
شروع شد بدون هیچ کلمه ای یک شیشه بزرگ سس مایونز را برداشت و شروع به
پرکردن آن با چند توپ گلف کرد . بعد از شاگردان خود پرسید که آیا این ظرف
پر است ؟ و همه تایید کردند .
سپس پروفسور ظرفی از سنگ ریزه برداشت و
آنها را به داخل شیشه ریخت و شیشه را به آرامی تکان داد . سنگریزه ها بین
مناطق باز بین توپ های گلف قرار گرفتند . دوباره از دانشجویان پرسید که
آیا ظرف پر است ؟ و همه تایید کردند .
دوباره پرفسور ظرفی از ماسه
برداشت و داخل ظرف ریخت و ماسه ها ، همه جاهای خالی را پر کردند . او
یکبار دیگر پرسید آیا ظرف پر است ؟ و دانشجویان یک صدا گفتند : بله .
سپس
پروفسور دو فنجان پر از قهوه از زیر میزش برداشت و روی همه محتویات شیشه
خالی کرد و گفت در حقیقت دارم جاهای خالی بین ماسه ها را پر می کنم !!!
همه دانشجویان خندیدند . در حالی که صدای خنده فرو می نشست . پروفسور گفت
: حالا می خواهم شما را متوجه این مطلب کنم که این شیشه ، نمایی از زندگی
شماست . توپ های گلف مهمترین چیزها در زندگی شما هستند ...خدا ...خانواده
...فرزندان ...سلامتی ، دوستان و علاقه تان .
چیزهای که اگر بسیاری از
مال و اموالتان از بین برود ولی اینها بمانند ، باز زندگی تان پا بر جا
خواهد ماند . سنگریزه ها سایر چیزهای قابل اهمیت هستند ..مثل : کار ،
ماشین ، و خانه یتان .
و ماسه ها هم سایر چیزها هستند مسائل خیلی ساده
...پروفسور ادامه داد : اگر اول ماسه ها را در ظرف قرار دهید دیگر جایی
برای سنگریزه ها و توپ گلف نمی ماند درست عین زندگی . اگر شما همه وقت و
انرژی تات روی چیزهایی ساده و پیش پا افتاده صرف کنید دیگر جایی و زمانی
برای چیزهایی که برای شاد بودنتان اهمیت دارد توجه زیادی نمیکنید ...با
فرزندانتان بازی کنید با دوستانتان بیرون بروید و با آنها خوش بگذارنید .
همیشه
وقت برای تعمیرات و خرابی ها و تمیز کردن خانه هست اول مواظب توپ های گلف
باشید . چیزهایی که واقعا" برایتان اهمیت دارند . موارد دارای اهمیت را
مشخص کنید ...بقیه چیزها همان ماسه ها هستند .
یکی از دانشجویان دستش را بلند کرد و پرسید : پس دو فنجان قهوه چه معنی داشتند ؟
پروفسور
لبخند زد و گفت : خوشحالم که پرسیدی ، این فقط برای این بود که بشما نشان
بدهم که مهم نیست که زندگیتان هر چقدر شلوغ و پر مشغله باشد . همیشه در آن
جایی برای صرف دو فنجان قهوه با یک دوست هست
چند سال پیش در یک روز گرم تابستان پسر کوچکی با عجله
لباسهایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت. مادرش از پنجره
نگاهش میکرد و از شادی کودکش لذت میبرد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به
سوی فرزندش شنا میکند. مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریاد پسرش
را صدا زد. پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود .... تمساح با یک
چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد. مادر از راه رسید و از روی اسکله
بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت میکشید ولی عشق مادر به کودکش
آنقدر زیاد بود که نمیگذاشت او بچه را رها کند. کشاورزی که در حال عبور از
آن حوالی بود، صدای فریاد مادر را شنید، به طرف آنها دوید و با چنگک محکم
بر سر تمساح زد و او را کشت. پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه
گذشت تا پسر بهبودی مناسب بیابد. پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ
شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود.
خبرنگاری که
با کودک مصاحبه میکرد از او خواست تا جای زخمهایش را نشان دهد. پسر شلوارش
را بالا زد و با ناراحتی زخم ها را نشان داد، سپس با غرور بازوهایش را
نشان داد و گفت : این زخم ها را دوست دارم، اینها خراش های عشق مادرم
هستند ....
بعضیها شعرشان سپید است، دلشان سیاه
بعضیها شعرشان کهنه است، فکرشان نو
بعضیها شعرشان نو است، فکرشان کهنه
بعضیها یک عمر زندگی میکنند برای رسیدن به زندگی
بعضیها زمینها را از خدا مجانی میگیرند و به بندگان خدا گران میفروشندبعضیها حمال کتابند
بعضیها بقال کتابند
بعضیها انباردارکتابند
بعضیها کلکسیونر کتابند
بعضیها قیمتشان به لباسشان است، بعضی به کیفشان و بعضی به کارشان
بعضیها اصلا قیمتی ندارند
بعضیها به درد آلبوم میخورند
بعضیها را باید قاب گرفت
بعضیها را باید بایگانی کرد
بعضیها را باید به آب انداخت
بعضیها هزار لایه دارند
بعضیها ارزششان به حساب بانکیشان است
بعضیها همرنگ جماعت میشوند ولی همفکر جماعت نه
بعضیها را همیشه در بانکها میبینی یا در بنگاهها
بعضیها در حسرت پول همیشه مریضند
بعضیها برای حفظ پول همیشه بیخوابند
بعضیها برای دیدن پول همیشه میخوابند
بعضیها برای پول همه کاره میشوند
بعضیها نان نامشان را میخورند
بعضیها نان جوانیشان را میخورند
بعضیها نان موی سفیدشان را میخورند
بعضیها نان پدرانشان را میخورند
بعضیها نان خشک و خالی میخورند
بعضیها اصلا نان نمیخورند
بعضیها با گلها صحبت میکنند
بعضیها با ستارهها رابطه دارند
بعضی ها صدای آب را ترجمه میکنند
بعضی ها صدای ملائک را میشنوند
بعضی ها صدای دل خود را هم نمیشنوند
بعضی ها حتی زحمت فکرکردن را به خود نمیدهند
بعضی ها در تلاشند که بیتفاوت باشند
بعضی ها فکر میکنند چون صدایشان از بقیه بلندتر است، حق با آنهاست
بعضی ها فکر میکنند وقتی بلندتر حرف بزنند، حق با آنهاست
بعضی ها برای سیگار کشیدنشان همه جا را ملک خصوصی خود میدانند
بعضی ها فکر میکنند پول مغز میآورد و بی پولی بی مغزی
بعضی ها برای رسیدن به زندگی راحت، عمری زجر میکشند
بعضی ها ابتذال را با روشنفکری اشتباه میگیرند
بعضی از شاعران برای ماندگار شدن چه زجرها که نمیکشند
بعضی ها یک درجه تند زندگی میکنند، بعضیها یک درجه کند
هیچکس بیدرجه نیست
بعضی ها حتی در تابستان هم سرما میخورند
بعضی ها در تمام زندگیشان نقش بازی میکنند
بعضی از آدمها فاصلة پیوندشان مانند پل است، بعضی مانند طناب و بعضی مانند نخ
بعضی ها دنیایشان به اندازه یک محله است، بعضی به اندازه یک شهر، بعضی به اندازه کرة زمین و بعضی به وسعت کل هستی
بعضی ها به پز میگویند پرستی