-
خانه پدری
14 تیر 1388 13:20
به هر جایی که زیارت بروی، بعد از چند روز مرخص میشوی. سینه ات و دلت گواهی میدهد که دیگر وقت رفتن است. دیگر نمیخواهی بمانی... گویی توشهای گرفتهای و باید بروی و به کارهای دیگرت برسی. مگر اینجا که جایی دیگر است.اینجا بوی پدری را برایت دارد که هیچ گاه از کنار آن خیال رفتن نداری... در حرم علی احساس غریبی و سنگینی...
-
گرچه بابا غم نان میخورد و ما نان را ....
12 تیر 1388 20:13
بچه ها دیکته دارید قبولی سخت است هر کسی درس نخواتد به خدا بد بخت است حرف ها مثل هم اند از همه جا می آیند گاه چسبیده بهم گاه جدا می آیند جمله ها اکثرشان سخت ودو پهلو هستند جمله ها مثل دو تا دوست بهم وابستند بچه ها روز مهمی است ! بخوانید که من.... سر قولی که ندادید بمانید ! که من.... دوست دارم جلوی چشم کسی بد نشوید از...
-
برندگان و بازندگان
9 تیر 1388 22:20
برندگان و بازندگان برنده می گوید: " باید راه بهتری هم وجود داشته باشد " بازنده می گوید: تا بوده همین بوده و تا هست همین است" برنده می گوید : " بیا برای مشکل راه حلی پیدا کنیم" بازنده می گوید : "هیچکس راه حلی نمی داند" برنده : به بررسی دقیق یک مشکل می پردازد بازنده : از کنار مشکل...
-
ماه ، همین نزدیکیها
4 تیر 1388 08:36
بعضی از ما آدمها چون نخواسته ایم و نتوانسته ایم از خودمان بزرگتر را ببینیم ناچار عقده هایمان را بر سر کسانی خالی کرده ایم که فکر می کنیم کوچکتر از ما هستند ، به دنبال راههایی رفته ایم تا آنها را تحقیر کنیم ، این را نه من گفته ام و نه شنیده ام بلکه دیده ام و می بینم که از هر دیدنی ، دیدنی تر است ! لبخندهایی که کج روی...
-
وطن...
3 تیر 1388 22:38
وطن... دارا جهان ندارد ، سارا زبان ندارد بابا ستاره ای در ، هفت آسمان ندارد کارون ز چشمه خشکید ، البرز لب فرو بست حتی دل دماوند ، آتش فشان ندارد دیو سیاه دربند ، آسان رهید و بگر یخت رستم در این هیاهو ، گرز گران ندارد روز وداع خورشید ، زاینده رود خشکید زیرا دل سپاهان ، نقش جهان ندارد بر نام پارس دریا ، نامی دگر نهادند...
-
دلم عجیب گرفته است
3 تیر 1388 10:59
سلام به همه نیمدونم از چی بگم و از کجا بگم ،دلم یه دنیا گرفته دلم عجیب گرفته است خستم از همه چیز و همه کس همش بد بیاری همش مرگ همش از دست دادن همش تنهایی (خستم از این کوبر این کویر کور و پیر این هبوت بی دلیل این ثبوت نا گزیر ، اسما ن بی هدف باد های بی طرف ابرهای سر به راه بید های سر به زیر ......) روز 16 خرداد به طرف...
-
انتظار
29 خرداد 1388 10:30
از غم دوست در این میکده فریاد کشم دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست که برش شکوه برم ، داد ز بیداد کشم شادیم داد ،غمم داد و جفا داد و وفا با صفا منت آنرا که به من داد ،کشم عاشقم ، عاشق روی تو ، نه چیز دگری بار هجران و وصالت به دل شاد کشم در غمت ای گل وحشی من ای خسرو من جور مجنون ببرم...
-
راه های نهفته
27 خرداد 1388 22:46
شاید بگید آدم برای گذشته هاش دلتنگی میکنه نه برای روزی که هنوز نیومده . من کاملا موافقم اما منظور من فردایی نیست که نیومده , من فردا و فرداهایی رو میگم که گذشته ... وتمام شده... روز هایی که کلی برنامه ریزی براشون انجام داده بودیم . و انتظار رسیدنشونو میکشیدیم. و میخواستیم کارهای مفید کنیم ...اخلاقمونو تغییر بدیم ......
-
بدانند
27 خرداد 1388 22:05
گرگها خوب بدانند، در این ایل غریب گر پدر مرد، تفنگ پدری هسـت هنوز گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند در گهواره چوبی پسری هست هنوز آب اگر نیست نترسید، که در قافله مان دل دریایی و چشمان تری هست هنوز
-
خرداد 2
27 خرداد 1388 14:47
آن خس و خاشاک تویی پست تر از خاک تویی شور منم نور منم عاشق رنجور منم زور تویی کور تویی هاله ی بی نور تویی دلیر بی باک منم مالک این خاک منم اصلا ناامید نیستم...این کتک خوردنها،این سیاه و سبز پوشیدنها،این سوتها و بوقها و الله اکبر گفتن ها...اصلا ناامید نیستم. ما به خرداد پر از حادثه ... عادت داریم...
-
[ بدون عنوان ]
25 خرداد 1388 16:13
هیچ کس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما می گریخت چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست گاه بر روی زمین زل می زنم گاه بر حافظ تفال می زنم حافظ دیوانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم ... استاد احمد شاملو خدایی با حال من این شعر خیلی...
-
تهران شلوغ
25 خرداد 1388 09:49
خوب بالاخره با همه بالا و پایین شدن ها و تبلیغات نامزدها باز هم دکتر محمود احمدی نژاد برای 4 سال دیگر هم به سمت ریاست جمهوری در اومدن هر چند رای بنده میرحیسن موسوی بود خیابون های تهران به شدت شلوغه همه ریختن تو خیابون مردم از اون طرف هم پلیس های ضد شورش مثل خر مردم و میزنن و گاز اشک اور پرت میکنن انگار نه انگار که هم...
-
رای
21 خرداد 1388 13:43
رای بنده مهندس میر حسین موسوی
-
عکسی که نباید گرفته میشد
19 خرداد 1388 00:56
/* View Raw Image '); }); // ]]>/*]]>*/ سلام جات همیشه و همه جا خالیه امروز هم به رسم دل تنگی اومدم پیشت ولی با دوربین و کلی خاطره باز هم با هم حرف زدیم و تولدم و تبریک گفتی و .... امیدوارم بتونیم راهی که شروع کردیم و به اتمام برسونیم همه با هم مراقب خودت باش رویا
-
مراقبه امانتی ما باش
17 خرداد 1388 19:37
خدا سلام. این چند روزه خیلی بهت نزدیک شدم شاید این یه خصلت انسان ها باشه که تا به مشکلی بر نخورن نمیان پیشت ول من این جند روه با این که برام سخت گذشت و اتفاق هایی نا گوار پیش امد ولی از این اتفاق ها درس گرفتم خدا ،اره درس گرفتم که باید بیشتر قدر همدیگرو بدونیم تا وقتی هستیم نزاریم کسی از دستمون ناراحت بشه یا اینکه دلی...
-
مرگ
16 خرداد 1388 01:23
مرگ زیباست دوست من لحظه ای را تصور کن که نشسته ای روی صندلی دستهایت را چین و چروک و غبار گذشت زمان پوشانده است و قلبت , خسته از تپیدن , سرش درد می کند صدای خنده چند کودک از حیاط خانه به گوش می رسد و تو با چشم های بسته , خواب روزهای جوانی ات را می بینی خواب می بینی دوباره جوان شده ای و این بار جوانی ات با گذشته هم فرق...
-
زندگی
13 خرداد 1388 14:44
ز ندگی زیباست دوست من اگر باور نمی کنی , لحظه ای را تصور کن که آدامست می پرد توی گلویت , نفست می گیرد و صورتت سیاه می شود و حس می کنی الان است که بمیری داغ میشوی و همه جای تنت را عرق سردی می پوشاند دستت را به هر چیز که نزدیکت باشد چنگ میزنی و چشمانت از حدقه می زند بیرون آنوقت کسی می زند به پشت , " گرومب " و...
-
تنهایی
13 خرداد 1388 14:43
تنهایی زیباست دوست من مثل همان لحظه ای که توی اتاقت تنها نشسته ای , و آدامست را باد می کنی آنقدر که اندازه یک بادکنک می شود و بعد می ترکد و می چسبد به تمام صورت و تو خنده ات میگیرد و آهسته لایه های نازک آدامس را از روی پوست صورتت , بر می داری ...
-
زنان ایران
13 خرداد 1388 14:39
-
خانوم ها اقایون
13 خرداد 1388 14:36
اگر یک تکه ابر به شما بدن چی کارش می کننین؟
-
کتاب زندگی
13 خرداد 1388 14:35
r everyone اگر کتاب زندگی چاپ دوم می داشت هرگز نمی گذاشتم که اینقدر غلط چاپی داشته باشه
-
چرا زنان گریه میکنند؟
13 خرداد 1388 14:33
روزی پسر بچه از مادرش پرسید چرا گریه میکنی؟ مادر گفت چون من یک زنم پسر گفت من که چیزی نفهمیدم مادر در حالی که فرزندش را در آغوش گرفته بود گفت و هیچوقت نخواهی فهمید چندی بعد پسر علت گریه بی دلیل مادر را از پدر پرسید تمام زنان بی دلیل گریه میکنند این تمام جوابی بود که شنید پسر کوچک رشد کرد و مردی شد اما هنوز متعجب بود...
-
مردان
13 خرداد 1388 14:32
۱- چرا مردها دارای وجدان پاکی هستند؟ به این دلیل که هیچ گاه از آن استفاده نمی کنند 2- چرا مردها همیشه خوشحالند؟ چون آدم های بی خیال فقط می خندند 3- چرا روانکاوی مردها خیلی سریع تر نسبت به خانم ها انجام می پذیرد؟ زیرا هنگامیکه زمان بازگشت به دوران کودکی فرا می رسد، مردها همان جا قرار دارند 4- اگر یک مرد و یک زن با هم...
-
سحر خیز؟
13 خرداد 1388 14:31
سحر خیز حرفه ای همیشه خورشید است
-
افتادن
13 خرداد 1388 14:29
افتادن در گل و لای ننگ نیست ننگ این است که آنجا بمانی
-
محبت
13 خرداد 1388 14:27
تمام محبتت را به پای دوستت بریز اما نه تمام اعتمادت را حضرت علی
-
شانه
13 خرداد 1388 14:26
تجربه شانه ایست که وقتی ما کچل میشویم طبیعت به ما میدهد
-
[ بدون عنوان ]
13 خرداد 1388 14:20
زندگی مانند جدولی است که اگر خانه های آنرا پر کنید جایزه آن مرگ است
-
هر کس
13 خرداد 1388 14:19
هر کس می پرسد از من در چه حالی؟ در چه کاری؟ تو که اهل روزگاری خبر تازه چه داری؟ میبینن اما می پرسند چه سوال خنده داری چی بگم وقتی هیچکس ما رو از ما نمی فهمه حرفای نگفتنی ما رو کسی جزء خود ما نمی فهمه غم ما دیدنی نیست قصه ما شنیدنی نیست بعضی حرفارو باید دید بعضی حرفا گفتنی نیست وقتی جاده رو به هیچه پای رفتن نمی مونه...
-
تصور کنید
13 خرداد 1388 14:17
Jun 12, '07 7:02 PM for everyone آدم وقتی میخواد پوز کسی بزنه اولش پوز خودش بخوره چطوره؟ اگراز تخم بلدرچین جای بلدرچین گل رز بیرون بیاد تصور کنید آدم وقتی داره غیبت میکنه تلفن این ریختی بشه ا