-
بوی غربت
13 خرداد 1388 14:15
بوی غربت میدهم اما غریبه نیستم گرچه می دانم عمری در غریبی زیستم مثل رودی بستر این خاک را طی کرده ام تا بفهمم عاقبت در جستجوی چیستم
-
مراقب ماسه های زندگی باشید !!!
13 خرداد 1388 14:09
پروفسور مقابل کلاس فلسفه خود ایستاد و چند شی ، را روی میز گذاشت ....وقتی کلاس شروع شد بدون هیچ کلمه ای یک شیشه بزرگ سس مایونز را برداشت و شروع به پرکردن آن با چند توپ گلف کرد . بعد از شاگردان خود پرسید که آیا این ظرف پر است ؟ و همه تایید کردند . سپس پروفسور ظرفی از سنگ ریزه برداشت و آنها را به داخل شیشه ریخت و شیشه را...
-
زخمهای عشق
13 خرداد 1388 14:08
چند سال پیش در یک روز گرم تابستان پسر کوچکی با عجله لباسهایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش میکرد و از شادی کودکش لذت میبرد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی فرزندش شنا میکند. مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریاد پسرش را صدا زد. پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود .......
-
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
13 خرداد 1388 14:06
شما چقدر به انرژی درمانی اعتقاد دارین؟؟؟؟؟
-
بعضی ها
13 خرداد 1388 14:04
بعضیها شعرشان سپید است، دلشان سیاه بعضیها شعرشان کهنه است، فکرشان نو بعضیها شعرشان نو است، فکرشان کهنه بعضیها یک عمر زندگی میکنند برای رسیدن به زندگی بعضیها زمینها را از خدا مجانی میگیرند و به بندگان خدا گران میفروشند بعضیها حمال کتابند بعضیها بقال کتابند بعضیها انباردارکتابند بعضیها کلکسیونر کتابند...
-
اگر
13 خرداد 1388 14:03
اگر جهت حرکتت درست نباشد مهم نیست با چه سرعتی برانی پس رفیق بهتر است سرعتت را کم کنی و ببینی داری به کجا میروی البته بهتر است به جای آنکه به این کار کاهش سرعت بگوییم انرا افزایش سرعت بنامیم چرا که وقتی عجله نکنی وقت را ذخیره میکنی
-
[ بدون عنوان ]
13 خرداد 1388 14:02
خداوندا تقدیرم را زیبا بنویس کمکم کن آنچه را تو زود می خواهی من دیر نخواهم و آنچه را تو دیر می خواهی من زود نخواهم
-
متشکرم پدر که نشان دادی ما چقدر فقیر هستی
13 خرداد 1388 14:00
روزی از روزها پدری از یک خانواده ثروتمند، پسرش را به مناطق روستایی برد تا او دریابد مردم تنگدست چگونه زندگی میکنند. آنان دو روز و دو شب را در مزرعه ی خانوادهای بسیار فقیر سر کردند و سپس به سوی شهر بازگشتند. در نیمههای راه پدر از فرزند پرسید: خب پسرم، به من بگو سفر چگونه گذشت؟ - خیلی خوب بود پدر. - پسرم آیا دیدی...
-
درس هایی اززندگی
13 خرداد 1388 13:59
بهتره برای چیزی که هستی مورد نفرت باشی تا ا ین دوستت داشته باشن برای اون چیزی که در واقع نیستی انسان ها ممکنه سخنانت رو فراموش کنن .. ولی هیچ زمان احساسی که تو باعث شدی تا تجربه اش کنن رو فراموش نخواهند کرد اهمیت عاشق بودن بیشتر از مورد علاقه کسی واقع شدن هست هیچوقت در مبارزه خودت رو محدود نکن ..بلکه با محدودیت هات...
-
[ بدون عنوان ]
13 خرداد 1388 13:58
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ... و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛ سینه ای را به یاد می اورد که...
-
یاد گرفتم
13 خرداد 1388 13:53
یاد گرفتم که با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند از حسود دوری کنم چون حتی اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم از من بیزار خواهد بود تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم
-
از عجایب روزگار است
13 خرداد 1388 13:51
از عجایب روزگار است که درست وقتی آماده می شویم زندگی راحتی داشته باشیم مرگ فرا می رسد
-
طوطی
13 خرداد 1388 13:50
for everyone کلاغ و طوطی هر دو سیاه و زشت آفریده شدند طوطی شکایت کرد و خداوند او را زیبا کرد ولی کلاغ گفت هر چه از دوست رسد نیکوست و نتیجه آن شد که می بینی طوطی همیشه در قفس و کلاغ همیشه آزاد
-
خدا..........
13 خرداد 1388 13:45
خدای من ! تنها مهربانم ... یکتای بزرگوارم ... همه چیز را مثل همیشه به تو می سپارم ! ... تویی که مهربانترینی ! عشق ... آرامش ... اوج احساس دوست داشتن ... صبر ... شکیبایی ... انتظاری شیرین ! ... انتظاری از جنس نور ... همه ی اینها را به من آموختی خدای مهربانم ... و اکنون ! لحظه ای ناب رسیده است ! لحظه ای که پایان تمامی...
-
بعد ها.........
8 خرداد 1388 22:03
مرگ من روزی فرا خواهد رسبد در بهاری روشن از امواج نور در زمستان غبار الود دود یا خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فرا خواهد رسید روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایه ای ز امروز ها دیروز ها! دیدگانم همچو دالان های تار گونه هایم همچو مرمرهای سرد ناگهان خوابی مرا خواهد ربود من تهی خواهم شد از...
-
ان روزها
8 خرداد 1388 22:02
آن روزها رفتند آن روزهای خوب آن روزهای سالم سرشار آن آسمان های پر از پولک آن شاخساران پر از گیلاس آن خانه های تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها به یکدیگر آن بام های بادبادکهای بازیگوش آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها ان روزها رفتند آن روزهایی کز شکاف پلکهای من آوازهایم ، چون حبابی از هوا لبریز ، می جوشید چشمم به روی هرچه می...
-
امروز از همیشه تنهاترم
8 خرداد 1388 21:55
این روزها ... عجیب دلم گرفته است ! من ... به خاطر همه صداقتم به خاطر باکرگی دیرپای احساسم و به خاطر همه آنچه که هستم شرمسارم !!! همه آن چیزی که هیچ تناسبی با دنیای پیرامونش ندارد ! من ستاره ای هستم که به خاطر همه گوشه های تیزش شرمسار است ! دلم می خواهد برای یکبار هم که شده دایره بودن را تجربه کنم ! دلم می خواهد نقشی...
-
میرحسین کیست؟
26 اردیبهشت 1388 23:59
میرحسین موسوی متولد خامنه سال ۱۳۲۰ است. کاسب زاده آذری سالهای پرافتخاری را پیش و پس از انقلاب در کارنامه کاری خود به ثبت رسانده است. سالهایی که از عالم هنر به سیاست آمد و از سیاست به هنر بازگشت.و اینک بار دیگر به عالم سیاست باز گشته است. میرحسین موسوی، اگر چه فوق لیسانس معماری دارد اما بیش از انکه در عرصه معماری...
-
به موسوی رای مدیم
26 اردیبهشت 1388 23:56
اصولا با توجه به اینکه رای دادن تو این مملکت چیز پیچیده ایه و دیگه حوصله فکر کردن بهش ندارم تصمیم گرفتم کاری کنم که لااقل تا چهار سال آینده پشیمون نشم! به موسوی رای می دهم.
-
ششمین نمایشگاه بین المللی دوربین دیجیتال و تجهیزات وابسطه
26 اردیبهشت 1388 22:43
-
قدرت ضمیر ناخودآگاه
26 اردیبهشت 1388 13:27
قدرت ضمیر ناخودآگاه خود را درک کنید؛ اگر واقعاً قصد دارید که در زندگی خود به موفقیت و کامیابی دست پیدا کنید، باید بدانید که ذهن ناخودآگاهتان به چه صورت کار می کند و از خود واکنش نشان می دهد. باید به این امر اعتقاد داشته باشد که هیچ گاه برای دست یابی به رویاها و آرزوها دیر نیست. " هیچ گاه برای تبدیل شدن به آن فردی...
-
به من رسید این رویا
26 اردیبهشت 1388 13:24
من از آن آمدهی آسمانی پرسیدم: تا کی تحملِ این همه؟! و او با من به زبانی شگفت سخن گفت. کی بود و کجا بود بیسمت، بیسایه، بینبود نبود بود و نه بود نیستی نبود هستی، هوا، کی، نه کجا، بی نی! نه پایین و بالایی نه، نه دوش و نه فردایی نه، حالایی نه! نه آب و نه خاک، نه ذهن و نه زاد نه آتش، نه باد کی بود و کجا بود بیمرگ،...
-
یاد اوری
25 اردیبهشت 1388 21:12
تشویق ها پایان می پذیرد..... مدالها را گرد و غبار فرا می گیرد.... و برنده ها خیلی زود فراموش می شوند ... ولی اکنون ببین آیا به خاطر می آوری : نام سه معلمی که در پیشرفت تحصیلی تو نقش مؤثری داشته اند، سه نفر از دوستانت که در زمان احتیاج به تو کمک کرده اند ، یا انسان هائی که احساس خاص و زیبایی را در قلب تو به وجود آورده...
-
از دلت بپرس مال کیست
20 اردیبهشت 1388 23:05
از دلت بپرس مال کیست تو مال منی خودم کشفت کرده ام تو با من می خندی با من گریه می کنی درد دلت را به من می گویی دیوانه ! دلت برای من تنگ می شود ضربان قلبت با من بالا می رود با سکوتم با صدایم با حضورم با غیبتم تو مال منی این بلاها را خودم سرت آوردم به من می گویی دوستت دارم و دوست داری آن را از زبان من فقط من بشنوی برای...
-
[ بدون عنوان ]
20 اردیبهشت 1388 22:56
ای که میزنی ام ریشخندی به سیمایم بود ریش بلندی تمام صورتم را پُر نموده تو می پرسی که جریانش چه بوده اگر گویم حقیقتها دروغ است بدان اول که آیات بلوغ است یکی گوید نشان دینداری ست نشان عالمی از چین داری ست یکی گوید نشان کودنی است یکی گوید که ریشو یک دنی است یکی گوید فلان درویش باشد نشان او همانا ریش باشد یکی گوید فلانی...
-
اینک بهار
20 اردیبهشت 1388 20:09
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخه های شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس رقص باد نغمه شوق پرستو های شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش به حال روزگار! خوش به حال چشمه ها و دشت ها خوش به حال دانه ها و سبزه ها خوش به حال غنچه های نیمه باز خوش به حال دختر میخک که می...
-
من به پایان زمان نزدیکم!
20 اردیبهشت 1388 15:25
من به پایان زمان نزدیکم ، شوقِ فریادِ مرا میشنوی؟ من اگر دلزده از بارانم، من اگر خسته از این تکرارم، من اگر تنهایم ، غصهای نیست که این تنهایی راه این آبادیست، تو به این دلزدگی هیچ مگو که من اینجا شب و روز پشت این سایهی سنگین قفسی میبینم! من و این دلزدگی، سالها هست که بر سایهی شب مهمانیم بیش از این تابم نیست، تو...
-
تنها اددی که چراغش همیشه روشنه....
20 اردیبهشت 1388 15:05
من یه اددی دارم که همیشه چراغش روشنه تنها اددی که همیشه اددت میکنه حتی اگه اکسپتش نکنی اینقد پی ام میده تابری ببینی کیه هر وقت پی ام بدی بهت جواب میده انگار که منتظره باهاش که اشنا میشی تعجب میکنی اخه تو نهایتی اونم نهایت تو نهایت کوچیکی و اون نهایت بزرگی از خودت میپرسی که چرا بعد اشک میاد تو چشماتو معنی دوست داشتن یا...
-
زندگی
20 اردیبهشت 1388 15:03
پیرمرد با دستانی لرزان کلید چراغ را فشار داد، ولی اتاق همچنان تاریک بود... پس کورمال کورمال به دنبال عصایش گشت... حال از بیرون که به اتاق بنگری،روشنایی آن را به وضوح خواهی دید... چراغ زندگی پیرمرد مدتهاست که خاموش است...
-
آبی آب ز چیست ؟
20 اردیبهشت 1388 14:53
همگان پرسیدند: آبی آب زچیست... و شنیدند که تصویر رخ آسمان در آب است... کس نپرسید ...چرا آسمان خود آبیست ..؟! وای این انصاف نیست... ای شمایی که خوابید و غفلت زدهاید... به شما خواهم گفت این یکی آبی چیست ... و چرا اینگونه دلنشین است و ملیح ... این یکی آبی زیبای لطیف... آیتی از یار است که در آن نزدیکیست... که چنین ساده...